اس ام اس شهادت حضرت رقیه 99,شهادت حضرت رقیه 99,عکس پروفایل شهادت حضرت رقیه,

حضرت رقیه (سلام الله علیها)، کوچکترین دختر سومین امام شیعیان، امام حسین (ع) است. ایشان پس از واقعه کربلا، در سن سه سالگی در ۵ صفر ۶۱هجری قمری در شام به شهادت رسیدند. امسال ۵ صفر با ۲ مهر ۹۹ مصادف است. به همین مناسبت، ما امروز برای شما، مجموعه از جدیدترین متن های تسلیت، عکس پروفایل و عکس نوشته های جدید ویژه شهادت حضرت رقیه (ع) ۹۹ قرار داده ایم. شما می توانید از این عکس نوشته ها به عنوان عکس پروفایل خود در شبکه های اجتماعی استفاده کنید. برای مشاهده این مطلب با ما همراه باشید.
متن زیبا و پیام تسلیت ویژه شهادت حضرت رقیه (س)
سراغت را پدر از شمر هر وقتی گرفتم، او
تشر میزد... برو تا گوشهایت را نبریدم
پدر آمد دل شب گوشه ویرانه به خوابم
ریخت از دیده بسی بر ورق چهره گلابم
گفت: رویت ز. چه نیلی شده زهرای سه ساله
مگر از باغ فدک بوده به دست تو قباله
هر چه آمد به سرت من سر نی بودم و دیدم
آن چه را زخم زبان با جگرت کرد شنیدم
تو کتک خوردی و من بر سر نی آه کشیدم
این بلایی است که روز ازل از دوست خریدم
عمه بنگر پدر مـن
پدر تاج سر مـن
آمده کنج خرابه
شده قرص قمر مـن
سر خونین پدر تا که بغل میگیرم
تا سحر منتظرم کی بشود میمیرم
عمه جان باغ ولایت ثمر آورده برایم
عوض میوه نایاب سر آورده برایم
سر باباست که خون جگر آورده برایم
صورت غرقه به خون از سفر آورده برایم
سه ساله دخترت افتاده از نفس، بابا!
دگر مرا ببر از كنج این قفس، بابا!
به جز تو كآمدهای، امشبی به دیدارم
نزد سری به یتیم تو، هیچ كس، بابا!
گریه نکن! خرابههای شام، گهواره توست هزاران فرشته برایت آغوش گشودهاند.
گریه نکن! ارکانِ این هنگامه، روزی بر صخرههای تاریخ نوشته خواهد شد
پیشانیت چرا بشکسته ماه مـن؟
لبهای خونی ات شد سوز آه مـن
دل بر تـو بسته ام
مـن هم شکسته ام
پیشت نشسته ام
بابای خسته ام
آهای دوشیزه شبهای شیون و شعر! از این پس بر آغوش خسته ویرانهها.
خوابِ پروانههایی را میبینی که بر شاخههایِ نازکِ احساست یخ میزنند.
ای شام! ای پیچیده در حرارت عصیان! محکمتر بزن این تازیانههای پی در پی را که فردا از جای تازیانهها، هزاران بهار جوانه خواهد زد. خرابههایت، آرامگاه ملایکیست که بر دیوارههای ویرانِ شرم سر میکوبند
میروی و کوچکی دنیا را به طالبانش وامیگذاری. اندوهت را بر صورت خرابه میپاشی و میگذری تا به لبخندی ابدی بپیوندی.
گرچه سه سال بیشتر ندارد، اما صد سال شکایت از این اندک سال دارد؛ شکایتهایی که تاب باز گفتنشان را ندارد. بغضها روی هم جمع شده است و به یکباره میخواهد فوران کند
من رقیــــه دخترشیرین زبان شــــــــاه دینم
غنچه ی پژمرده ی بـــــــاغ امیــــرالمومنینم
هر دو عالم دردعا، محتاج دست کوچک مــــن
تاابدحاجـــت رواگردنــــدازیک آمینــــــــــــــــم
این سه سالگی اوست که در ویرانهای کنار کاخ سبز.
به اهتزاز درآمده و مکر خاندان ابوسفیان را به زانو درآورده است
نبودی طعنه خار بیابان پای ما را زد
زبان کوفه خیلی حرفها را پشت بابا زد
میان راه دستی گوشوار از گوش من چید و
به دور از چشمهایت زخم سیلی بر رخ ما زد
جرم او را کسی نمیدانست
جرم پروانه را نمیدانند
آنچه مردم شنیده میگویند
رسمِ جانانه را، نمیدانند
چشمها را گشوده، مینالید
در فضای غریبِ ویرانه
مثل شمعی که اشک میریزد
در سکوت حزینِ یک خانه
پدرجان! کوثرت را میشناسی؟
گل نیلوفرت را میشناسی؟
نگاهی کن به حال و روزم امشب
ببینم دخترت را میشناسی!
ای عمه بیا تا که غریبانه بگرییم
رو از وطن و خانه، به ویرانه بگرییم
پژمرد گل روی تو از تابش خورشید
در سایه نشینیم و به جانانه بگرییم
زهرا عذار نیلی نگشود بهر حیدر
من هم به محضر تو صورت نمی گشایم
گر افکنی جدایی در بین جسم و جانم
دیگر به جان زهرا از خود مکن جدایم
سوختم ز آتش هجر تو پدر تب کردم
روز خود را به چه روزی بنگر شب کردم
تازیانه چو عدو بر سر و رویم میزد
ناامید از همه کس روی به زینب علیهالسلام کردم
زخمی شده حنجرت؟ بمیرم بابا!
بیسر شده پیکرت؟ بمیرم بابا!
گیسوی تو را کدام وحشی آشفت؟
چه آمده بر سرت؟ بمیرم بابا!
هان ای دختر خورشید! تو خرابه نشین نیستی. اینک عرش را به پاس قدوم تو مفروش کردهاند. پای بگذار! بالِ تمامِ ملایک برای گام گذاشتنت در خویش نمیگنجند.
دستهایت کوچک بودند برای به آغوش کشیدن صبر و سختی. اما تو چقدر سربلند بیرون آمدی از دردها و دلتنگیها! صبر را از چه کسی به ارث برده بودی، نمیدانم! اما ایمان، همپای تو بزرگ شده بود.
ای پدر! شادم که در بر آمدی
چون نبودت پا تو با سر آمدی
غم مخور، ای گل! گلابت میدهم
از سبوی دیده، آبت میدهم
گر چه داغت کرده دلخونم، پدر!
از وفای عمّه ممنونم، پدر!
رقیه جان ، میروی و کوچکی دنیا را به طالبانش وامیگذاری. اندوهت را بر صورت خرابه میپاشی و میگذری تا به لبخندی ابدی بپیوندی.
محبتّت خجلم كرده، عمّه! دست بدار
برای زلف به خون شسته، شانه لازم نیست
به كودكی كه چراغ شبش، سر پدر است
دگر چراغ به بزم شبانه لازم نیست
عکس پروفایل و عکس نوشته های جدید ویژه شهادت حضرت رقیه (س) ۹۹
لینک کوتاه پست :